گاه نوشتهای من

به عنوان یک مادر

گاه نوشتهای من

به عنوان یک مادر

آخرین مطالب
آخرین نظرات

دارم خفه می شم

دوشنبه, ۲۷ اسفند ۱۳۹۷، ۰۲:۱۱ ب.ظ

دوست داشتم الان تو خونه می بودم و در حالی که سعی داشتم زینب رو سرگرم کنم یا بخوابونم، مشغول تمیز کردن ایوونا می شدم و تو دلم حرص می خوردم از اینکه چرا امیرحسین امروزم رفته سر کار و کی بریم خرید عید و اینا...

اما اینجا نشستم و دارم فکر می کنم اون سوزنی که می خواد آب نخاع بچمو بکشه چقدر دردش میاره و کی ایت ساعت ملاقات لعنتی تموم میشه که بعدش کاراش انجام شه و ببینن این چه کوفتیه... 

و آینده ای که هیچ نظری درباره ش ندارم و هیچ کسم هیچ توضیح دیگه ای بهم نمیده

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۹۷/۱۲/۲۷
  • ۲۴۲ نمایش
  • . . . .

نظرات (۴)

چی شده عزیز؟
پاسخ:
تب داشت بستری شد
می دونم جای یه مادر نیستم و حالتو درک نمی کنم؛ نگران نباش انشاءالله که چیز خاصی نیست خواهر. 
پاسخ:
ممنونم عزیزم.

جوجه بهتره؟
پاسخ:
بله ممنون مرخص شدیم.
خدا رو شکر. انشاءالله که همیشه سالم و سرحال جلو روت شیطونی کنه و نگرانی نداشته باشی براش:)
پاسخ:
ای جان
عزیزم ممنونم از محبتت
ایشالا برای شما هم همیشه سلامتی باشه
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی